خرس کوچولو، خرس بزرگ بالشتی، یک غار خرسی وسط یک جنگل سرد و برفی و نویسندهای که میخواهد مخاطب خود را بخواباند.
کسی نمیداند خرس بزرگ پدر یا مادر خرس کوچولوست یا خیر. وادل هیچ اشارهای نمیکند، گویی میخواهد روزنهای برای فهم عمیق تر بگشاید. وادل بهانه را دست ما داده است تا بگوییم رابطه خرس بزرگِ بالشتی با خرس کوچولوی حواس پرت رابطه کودک و والد نیست. رابطه بین یک موجود ضعیف و سربه هوا با یک موجود قدرتمند، قابل اتکا و اعتماد است که بی قید و شرط خرس کوچولو را پذیرفته است.
طبیعتی سرد و سوزان زندگی این دو را در برگرفته است اما همه چیز در سایه رابطه گرم خرس بزرگ و خرس کوچولو تعریف میشود. غیر از این دو شخصیت دیگری در کتاب حضور ندارد اما شما در این کتاب احساس تنهایی نمیکنید، طبیعت سرد و بی رحم است اما خرس کوچولو در برابر آن دچار واهمه و درماندگی نمیشود. جهان وادل در سری کتاب خرس کوچولو جهان امن و باثباتی است. که قوام آن به یک ملجا امن و آرام وابسته است؛ به خرس بزرگ که بی قید و شرط خرس کوچولو را دوست دارد.
خرس بزرگ، بزرگ تر از یک پدر یا مادر خردمند معمولی است. گویا خرس بزرگ اشاره به یک واقعیت هستی شناختی دارد. واقعیتی که کودک بنا به فطرت خود آن را درک میکند. بدون آنکه نیازی به دانش نظری و حصولی داشته باشد. او حضورا درمییابد که قوام این جهان به یک مبدا متعالی و امن و آرام است. شادمانه همراه با خرس کوچولو بازی میکند، از تاریکی میترسد، دچار واهمه میشود، تصمیم میگیرد از خرس بزرگ فاصله بگیرد و غار خرسی خودش را داشته باشد، اما در نهایت میداند که خرس بزرگ حواسش به او هست و میتواند هر بار که خواست پیش او برگردد و تا وقتی کتاب خرسی به صفحات آخر نرسیده با آرامش تمام به خوابی عمیق رفته باشد.
خرس کوچولو همیشه خود را در آغوش خرس بزرگ حس میکند.
دیدگاهتان را بنویسید